غزل
بر رخش شرم شفق دیدم و گفتم گویا
از غم من به فلک باز خبر داده کسی
بسته راه گلویم بغض و دلم شعله ور است
چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
اخوان
صبر تو باید بیش از این ها باشد ای گل
سهم تو باید بهترین ها باشد ای گل
قلب مرا آیا ندیدی آن طرف ها
این بی نوا از هم نشین ها باشد ای گل
از رهگذر های سر این کوچه شاید
گلچین یکی از اولین ها باشد ای گل
گلچین نیازی بهر پنهان شد ندارد
صیاد باید در کمین ها باشد ای گل
مابین پاییز و بهار از روز اول
بسیار دعوا ها و کین ها باشد ای گل
بین من و تو مانده تا دیدار چندی
شاید زمانش فرودین ها باشد ای گل
این شعر های من که نه بوی تو باید
جاری درون سر زمین ها با شد ای گل
حرف و حدیث بین ما کوتاه بهتر
وقتی که روشن دوربین ها باشد ای گل
مهر نود و دو
یار باقی دیدار باقی
+ نوشته شده در شنبه بیستم مهر ۱۳۹۲ ساعت 16:17 توسط
|
تو نگو ما را به دان شه بار نیست