سعدی
همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه همچو آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 19:17 توسط
تو نگو ما را به دان شه بار نیست