رباعی
از قوم مغول غم تو خونریز تر است
از تیغه ی شمشیر عمر تیز تر است
سالی که بهار بی تو اغاز شود
پاییز برای من دل انگیز تر است
غزل
و قتی که عید امد و من گل نداشتم
هوشی برای دیدن بلبل نداشتم
این روزهای غم زده را بی حضور یار
انگیزه ای برای تحمل نداشتم
ان هدهدم که از بد ایام روزگار
اردیبهشت امد و کاکل نداشتم
تا اخر این کتاب چه ناخوانده می رود
در فصل اولش که تامل نداشتم
گلخانه ی تو ان طرف رود اگر نبود
پایی برای رد شدن از پل نداشتم
انقدر مست باده ساقی شدم که بعد
در جمع عاشقانه تسلسل نداشتم
یار باقی دیدار باقی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 21:3 توسط
|
تو نگو ما را به دان شه بار نیست